شهیدمحمدتقی مهدوی میغان یکی ازمعاونین پایگاه بسیج بسطام
شبکه خبر
شهرستان نمونه گردشگری بسطام وحومه

 محمدتقي در ميان برادران و خواهران و نيز جمع خانواده ، موقعيت خاصي را داشت. محيط خانواده با حضور او گرم و شاداب بود وي با حرفهاي شيرين و همت والا در جهت ياري رساندن به مادر و خانواده، خستگي كار و تلاش او را  كه آنروزهاي سخت براي ممر در آمد خانواده در آتش تنور و دود هيمه‌ها از سحرگا‌هان تا هنگام غروب روز با  مشكلات دست و پنجه نرم مي‌كرد از تنش بيرون مي‌نمود.

     با فرا رسيدن دوران تحصیل  محمد نقي در سال 1347هجري شمسي به دبستان رودكي ميغان وارد گرديد. بخاطر هوش و همت والايش دركسب نمرات ورعايت انظباط و همياري با دانش آموزان دبستان، معلم ها او را بعنوان شاگرد نمونه و كسيكه در آتيه آينده درخشاني دارد مي‌شناختند.

    در دوران خفقان ستم شاهی محمد تقی داراي يك برنامه مدون در جهت اجرا كارهايش داشت.به روحانیت انقلابی بسیار علاقه داشت. هر روز پس از پايان درس در مدرسه و به  كتابخانه ارشاد مي‌رفت و در جمع عناصر انقلابي به فراگيري مسائل عقيدتي و آشنائيت با سيماي امام و كلام شان مي‌پر داخت و در برنامه ها و  فعالیت های آن حضور می یافت و در این راه او به شدت امانت دار و رازدار بود . همواره پس از اقامه نماز جماعت در مسجد ، بدون فوت وقت  به خانه باز مي‌گشت وبه انجام تكاليف مدرسه مي‌پرداخت. پس از فراغت از درس با تبسم هميشگي به كمك مادرش مي‌شتافت و در یاری گوي سبقت را از اهل منزل ربوده بود. عشق و علاقه اش به اسلام ناب محمدي(ص) و آشنايي باسيماي نوراني حضرت امام خميني (ره) او را راهي مساجد و حسينيه‌ها كرد و عهدي حسيني درجهت تحقق آرمانهاي سلاله‌اي از فرزندان و رهپويان  نهضت خونرنگ عاشوراي حضرت ابا عبداله الحسين(ع) بست و دراين امركمر همت  گمارد.

   پس از پیروزی انقلاب اسلامی  و تشكيل بسيج مستضعفين در پايگاه امام خميني ميغان راه رسيدن به اوج معرفت را پيدا كرد و با فراق بال در بسيج ثبت نام كرد. او عشق و علاقه‌اي خاص به ولایت فقیه و انقلاب اسلامی داشت و براي هر اقدامي داوطلبانه مهيا بود. شبها به همراه برادران بسيجي به گشت و نگهباني مي‌پرداخت و خود را كم كم مهيا پروازي جاويدان مي‌نمود

       با اوج گیری جنگ تحمیلی او روح خود را در بسيج از هر حيث براي  مقابله با دشمنان  مهيا ساخت و براي ياري نمودن رزمندگان اسلام عازم جبهه‌ها ‌گردید. او عاشق جبهه بود و باروحيه والاي ايثار و شهادت به هنگام وداع  با خانواده خويش ؛ همگان را توصيه به صبر و تقوا مي‌كرد و می گفت: منتظرم نباشيد زيرا كه من شهيد مي‌شوم  چند قدمي كه مي‌رفت بر مي‌گشت و نــــــگاه مي‌كرد من رفتم اين وداع آخر است.... به روح پر فتوحش الهام شده بود كه اين وداع وديدار آخر است.

       محمد تقی اگر قولي مي‌داد هموار بر عهدش استوار و بر انجام آن مقيد بود و نيز بسيار صادق و صميمانه با خانواده و دوستانش به گفتمان مي‌پرداخت و هميشه اجازه مي‌داد تا آنان كلامشان را تا آخر بيان دارند و به نظرات شان احترام مي‌گذارد. از ويژگي‌هاي بارزش ارتباط معنوي با پروردگار عالميان بود و معيار ايشان ايمان به خدا و دينداري ؛ پاس داشتن ارزشهاي اسلامي و ارتباط با خداي يگانه بود و هميشه در كارهايش پروردگار را ناظر بر اعمالش مي‌دانست. او با تلاش خانواده به سنت نبوي (ص) عمل ‌نمود و ازدواج کرد و  ثمره اين پيوند دو فرزند به نام های صادق و علي است.

       وي در مصاحبه‌اي از هدفش گفته بود : 3 الي 4 بار به جبهه آمده‌ام و در دو عمليات شركت كرده‌ام ( والفجر3-4) جايي كه روشنايي هست ديگر تاريكي معني ندارد همانطوري كه ملت ما مشخص كرده بايد آنقدر بجنگيم تا به پيروزي نهايي برسيم. اگر اين جنگ ما تمام شود جهادمان ادامه دارد و به ياري خدا مي‌رويم تا پرچم لا اله الا الله را بر تمام كره خاكي برافراشته داريم و به عنوان كوچكترين سرباز از شما ملت قهرمان مي‌خواهم امام را تنها نگذاريد.

   با آغاز یورش دریوزگان گرئهک منافقین وطن فروش، با پشتیبانی ارتش صدام، به خاک میهن اسلامی از محور اسلام آباد غرب ، محمد تقی و همرزمانش به منطقه عملیاتی وارد شدند . دشمن نیز با تجهيزات كامل ، پاتك سنگيني را آغاز کرد . محمد تقی و همرزمان قهرمانش به مقابله با منافقین جنایتکار و نیروهای ارتش صدام پرداختند و با در هم کوبیدن آنان و با تحمل کمترین تلفات ، دشمن متجاوز را از آن محور به عقب نشینی وا داشتند.

       بعد از دفع هجوم ارتش صدام که با نيروهاي گروهک خیانتکار منافقين همراه شده بود،  لحظاتي را محمد تقي در پشت خاكريز ‌نشست كه صداي سفير خمپاره بر فضای جبهه حاكم ‌گردید. شهيد محمد تقی مهدوي در حاليكه مي‌خنديد براثر تركش خمپاره دشمن به شهادت رسید و به لقاء الله پيوســـت و سرزمین اسلام آباد غرب را  در تاريخ 4/5/1367 در عملیات مرصاد، که بزرگترین جنایت علنی منافقین و صدام بر ضد ملت قهرمان ایران اسلامی بود ، با خون خويش رنگين ساخت.

  پیکر پاک این پاسدار دلاور سپاه اسلام پس از انتقال به روستای شهید پرور و قهرمان میغان ، با حضور خانواده ها و یاوران راه سالار شهیدان (ع) ، در مراسم باشکوهی تشییع شد و مزارش همچنان زیارتگاه شیدائیان شهادت و نشان از استقلال و بصیرت در اطاعت از ولایت و مبارزه بی امان با منافقین جیره خوار و دشمنان انسانیت است .  روانش شاد

 گزيده‌اي از وصيت نامه شهيد 

  ای مردم شهید پرور: اين را بدانيد كه چراغ راه ما در زندگي سرخي خون شهدا مي باشد و پيدا كردن لوازم زندگي زير اين نور ، وصيت هاي شهدا مي‌باشد. چند وصيتي كه همه شهدا اين وصيت ها را به شما كرده‌‌اند و شما هم بايد حتما عمل كنيد اول به پيام دشمن شكن امام لبيك بگوييد كه مي‌گويد واجب ( كفائي) است كه همه به جبهه بروند و بعد بر طرز تفكر و راه اين شهدا فكر كنيد و حتما به دنبال راه و هدف آنها برويد و بعد هم اطاعت از فرماندهي بكنيد كه اطاعت از فرماندهي اطاعت از امر خدا و صاحب الزمان (عج) تعالي مي‌باشد و من از آنهائيكه تا به حال امام خميني را نشناخته‌اند مي‌خواهم كه امام را بشناسند و اگر نمي خواهند امام خميني را بشناسند و يا با او مخالفت ميكنند،  نمي خواهم كه در تشييع جنازه من شركت كنند حتي پدر و يا برادرم و يا اقوام ديگرم.

واما چند وصيتي با پدر و مادرم؛ هرگز نگوئيد كه فرزند ما آرزوئي داشت . بدانيد كه من هيچ آرزويي نداشتم در دنيا الا زيارت كربلا ي معلي و هرگز نگوئيد كه فرزندمان را از دست داديم!اين را بدانيد كه من به صورت امانتي در نزد شما بودم،خوشحال باشيد كه امانت خود را خوب تحويل صاحبش داديد و مبادا قطره اشكي براي من بريزيد. هر موقعي كه خواستيد گريه هم بكنيد در كناري بنشينيد كه مبادا دشمنان اسلام و امام به شما نگاه بكنند و سواستفاده بكنند و براي من هم گريه نكنيد براي خدا و بياد شهداي كربلا گريه بكنيد . من اين را حقيرانه از شما مي‌خواهم: بر قبر من كلمه ناكام ننويسيد كه شهادت بزرگترين كام است كه به آن رسيده‌ام .

و من از برادران خودم مي‌خواهم كه مبادا سنگر خالي مرا پر نكنند و اسلحه‌ام را برزمين بماند. اين حقير از كليه كسانيكه مرا مي‌شناسند مي‌خواهم كه مرا ببخشند كه مبادا حقي از آنها بر گردنم بماند و نتوانم جواب بدهم و اگر توفيق زيارت امام خميني نصيبتان شد سلام مرا هم به او برسانيد و حتي يك لحظه از دعا كردن به جان امام و رزمندگان اسلام غافل نشويد. خدايا ترا بخون سرخ شهدا و دست و پاهاي قطع شده جوان هاي معصوم قسمت مي‌دهم كه راه بسته شده كربلا را باز كني.

التماس دعا براي امام

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : سه شنبه 2 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط ناشناس
آخرین مطالب